کد خبر: 1309921
تاریخ انتشار: ۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۳
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید نخبه «مجید تجن جاری» از شهدای تجاوز رژیم صهیونیستی و امریکا به ایران
عشق خدمت به ايران داشت و پيشنهاد اقامت در انگليس را رد كرد شهادت مرتبه‌ای است که عالمان هم به آن غبطه می‌خورند، چه با سعادت است کسی که علاوه بر داشتن رتبه عالی علمی و خدمت به مردم، عاقبتش هم به شهادت ختم شود و شاهد و گواه باریتعالی باشد بر عالم هستی...

جوان آنلاین: شهادت مرتبه‌ای است که عالمان هم به آن غبطه می‌خورند، چه با سعادت است کسی که علاوه بر داشتن رتبه عالی علمی و خدمت به مردم، عاقبتش هم به شهادت ختم شود و شاهد و گواه باریتعالی باشد بر عالم هستی... شهید مجید تجن جاری، نخبه علمی ۳۵ ساله اهل روستای تجن جار از بخش مرکزی آمل و نخبه برجسته هوش مصنوعی، رئیس کمیسیون هوش مصنوعی خانه صمت جوانان ایران و مؤسس آکادمی آموزش برنامه‌نویسی و هوش مصنوعی آیولرن و از اثرگذاران عرصه آموزش کشور بود که در تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان به شهادت رسید. او در عمر نه چندان بلند خود، کارنامه‌ای پربار در آموزش و پژوهش و ثبت اختراعات ملی و بین‌المللی از خود بر جای گذاشت و تربیت و پرورش نسل نوجوان و جوان دغدغه همیشگی‌اش بود. برای نکوداشت یاد شهید دانشمند مجید تجن جاری  سراغ محدثه تجن جاری خواهر شهید رفتیم تا بیشتر از نوآوری و فعالیت‌های علمی این شهید بدانیم.

شهید تجن جاری از نخبگان شهید تجاوز صهیونیست‌ها به کشورمان است. ایشان چه ابتکارات یا اختراعاتی داشتند؟

اختراعات زیادی از او به یادگار مانده است. اختراع در حوزه هوش مصنوعی، ثبت پتنت (اختراع‌های) جهانی و مدال‌های طلایی که او در مسابقات جهانی در سوئیس، کرواسی، آلمان و کشور‌های دیگر کسب کرد، از جمله موفقیت‌های علمی شهید به شمار می‌رود. برادرم از چهره‌های پرتلاش و مؤثر در آموزش و توسعه فناوری‌های نوین ایران و دارنده مدال طلای المپیاد ملی و مهارت ایران بود. نخبه و کارآفرینی که فرصت کار در بزرگ‌ترین مؤسسات آی‌تی جهان را رها کرد و در ایران به آموزش جوانان در زمینه هوش مصنوعی و تأثیرگذاری بر زیست بوم فناوری کشور مشغول بود.

برادرم همچنین نفر برگزیده المپیاد مهارت در سال ۲۰۱۳ بود و لیسانس خود را در رشته الکترونیک و فوق لیسانسش رادر زمینه نرم افزار و دکتری را در حوزه مدیریت گذراند. مقام اول مسابقات اختراعات سوئیس، مقام طلا در مسابقات اختراعات چین و مقام برتر مسابقات نوآوری ایفیا در آلمان را به دست آورد و همچنین به عنوان کارآفرین نخبه جوان تهران در سال ۱۴۰۲ از سوی وزارت آموزش و پرورش انتخاب شد. مهم‌ترین اختراعش دستگاه هوگوی الکترونیکی برای تکواندوست که با هوش مصنوعی انجام شد.

از جمله افتخارات علمی‌اش: مدال طلای مسابقات آسیایی اختراعات ۲۰۱۵، مقام اول مسابقات جهانی اختراعات ۲۰۱۳، مدال نقره مسابقات جهانی اختراعات ۲۰۱۲، مدال نقره مسابقات جهانی اختراعات در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۱، ثبت پینت جهانی در روسیه در سال ۲۰۰۹، دیپلم افتخار از کشور کرواسی و صربستان در سال ۲۰۰۹ و افتخارات دیگر که نوشتن همه آنها در این مجال نمی‌گنجد. او معتقد بود اگر می‌خواهیم در کشور پیشرفت داشته باشیم باید بچه‌های ما از سنین کودکی یعنی از هفت سال به بالا آموزش ببینند و با تأسیس یک مجموعه در حوزه هوش مصنوعی تربیت نسل نوجوان و جوان را در این حوزه شروع کرد. در حوزه هوش مصنوعی برنامه‌نویسی با پایتون باعث شد موجی از ابتکار و خلاقیت در نوجوانان شکل گیرد. یکی دیگر از اختراعات ایشان پردازش تصویر برای تشخیص چهره برای اسکن کانتینر‌های حمل بار و برای تشخیص کیفیت ورقه‌های فولادی تولیدی بود.

چند سال فاصله سنی بین شما و برادر شهیدتان بود و از کودکی خلاقیت و نوآوری‌شان را مشاهده می‌کردید؟

چهار سال از برادرم بزرگ‌تر بودم. من متولد ۱۳۶۵ هستم و او سال ۱۳۶۹ به دنیا آمد. از کودکی آرام و همراه بود، یعنی اینطور نبود که بحث کنیم. از اول روحیه‌مان با هم سازگار بود. برادرم خیلی صبور و تودار بود. دوران ابتدایی معدلش ۲۰ بود. دوره راهنمایی به مدرسه نمونه دولتی رفت و بعد از آن رشته الکترونیک را در هنرستان شاهد گذراند. از همان کودکی اگر وسایل برقی خانه ما خراب می‌شد، چون به مدار‌ها و وسایل الکترونیکی خیلی توجه می‌کرد دستگاه برقی را باز می‌کرد و دوباره مانند پازل کنار هم قرار می‌داد. اولین چیزی که درست کرده بود یک رادیوی ترانزیستوری بود. بدون آنکه از کسی کمک بگیرد توسط کیت‌ها و ترانزیستور‌ها و مدار‌هایی که تهیه می‌کرد قطعات را سرهم و یک رادیوی کوچک درست کرد. دیگران او را از کودکی به نبوغش می‌شناختند. خیلی انسان متواضعی بود. کسانی که با او برخورد داشتند می‌گفتند چقدر مجید خاکی است. وقتی مدرک دکتری گرفت و به منزل آمد، پدرم گفت مدرکت کجاست؟ پاسخ داد صندوق عقب ماشین! عناوین برایش مهم نبود. بیشتر به دانش و جنبه علمی توجه داشت. استاد دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تهران بود. ما خیلی در جریان عناوین علمی‌اش نبودیم.

شغل پدرتان چه بود؟

پدرم فرهنگی بود و ما در یک خانواده مذهبی بزرگ شدیم. وقتی پدر و مادر هر دو اهل نماز و فرایض دینی باشند این رفتار روی بچه‌ها اثر می‌گذارد. اعتقادات انسان خیلی مهم است. توفیقات علمی مجید حاصل اعتقادات مذهبی‌اش بود. مجید بی‌نهایت بخشنده بود؛ قسمتی از درآمدش را برای کمک به بهزیستی، زندانیان مالی و تهیه جهیزیه اختصاص می‌داد. ماهانه برای پدر، مادر و من مبلغی در نظر می‌گرفت. رفتارش طوری بود که تکیه‌گاه ما می‌شد. معتمد دیگران بود. خصایص روحی داشت که یک انسان کامل دارد. خیلی خوش چهره و خوشرو بود. به سیاست علاقه نداشت و اگر در مورد اخبار تحلیل می‌کردیم نظر نمی‌داد.

نحوه شهادت‌شان چگونه رقم خورد و شما چطور از آن اطلاع پیدا کردید؟

برادرم منزل جدیدی را در منطقه مرزداران تهران اجاره کرده بود. روبه‌روی ساختمانش منزل دانشمند شهید دکتر امیرحسین فقهی بود. در بامداد ۲۳ خرداد که دشمن صهیونیستی به کشور حمله کرد برادرم در یکی از ساختمان‌های مجاور منزل شهید امیرحسین فقهی سکونت داشت. اسرائیل آن منطقه را سه بار بمباران کرد. برادرم بیدار مانده  و در اتاقش مشغول کار بود. وقتی صدای بمباران را شنید به تراس ساختمان که شیشه‌ای بود رفت. دومین موشکی که ساختمان مسکونی شهید فقهی را مورد اصابت قرار داد ترکش‌ها و تراشه‌ها را به سمت ساختمانی که برادرم ساکن بود پرتاب کرد. تراشه‌های شیشه وارد بدنش شد و با آسیب رساندن به کبد باعث خونریزی شدید شد. وقتی آمبولانس رسید برادرم به هوش بود و با پای خودش به اتاق عمل بیمارستان رفت.

همان روز یکی از دوستانش که رفیق دوران دبیرستانش بود و با ما رفت و آمد خانوادگی داشت با من تماس گرفت و گفت مجید مجروح شده است. به بیمارستان تهران رفتیم. مجید دو ساعت بعد از عمل به دلیل ترکشی که به پهلویش اصابت کرده و وارد کبد شده بود، دچار خونریزی شدید شد و به شهادت رسید. برادرم نظامی نبود تمام عمرش را صرف علم و نوآوری کرد. اگر در سطح شهر آمل تردد کنید می‌بینید تمام بنر‌های سطح شهر نوشته شده است دانشمند شهید مجید تجنجاری. ساختمانی که برادرم سکونت داشت افراد غیرنظامی زندگی می‌کردند. شهید دانشمند فقهی در زمینه دارو‌های هسته‌ای فعالیت می‌کرد و نظامی نبود. چیزی که باعث می‌شود خواهان انتقام بیشتری از دشمن صهیونیست باشیم این است؛ چرا افراد غیرنظامی و دانشمندان ما را مورد هدف قرار دادند، مگر ادعا نمی‌کنند مردم عادی هدف‌شان نیست. دشمن برخلاف ادعای دروغینش دنبال ترور دانشمندان و از بین بردن نخبه‌ها بود تا مسیر پیشرفت کشور را مسدود کند، اما برادرم و دانشمندان دیگر هزاران شاگرد نخبه تربیت کردند که راه‌شان را ادامه می‌دهند.

اختراعات برادرتان توانسته بود در مسائلی مثل اشتغالزایی هم مؤثر باشد؟

شهید به طور مستقیم و غیر مستقیم ۵۵۰ هزار نفر را وارد دنیای برنامه‌نویسی و هوش مصنوعی کرد. سه سال پیش هلدینگ آیرلون را تأسیس کرد و در شرکتش ۲۲۰ پرسنل و کارمند داشت. توجه به این علم روز و جهانی روی نسل جوان اثرگذار است و ایران را به پنج کشور اول هوش مصنوعی در جهان رسانده است. موفقیت علم آموزان حوزه هوش مصنوعی برای برادرم مهم بود. فعالیت علمی برادرم باعث پیشرفت کشور و بلندمرتبگی‌اش شد و خیلی برایش مهم بود جنبه علمی آکادمی‌اش حفظ شود. چند سال اخیر کار‌های علمی‌اش در سطح جهانی مطرح شده بود. ما زمانی متوجه افتخاراتش می‌شدیم که خبرش در رسانه‌ها مطرح می‌شد. شهید تعداد زیادی لوح تقدیر و گواهینامه علمی دارد، اما عناوین برایش مهم نبود. با آنکه در کشور‌های مختلف مانند آلمان، سوئیس و دیگر کشور‌های اروپایی صاحب رتبه علمی شده بود، اما همیشه متواضع و مردمدار بود. پیشنهاد استخدام در بسیاری از کشور‌ها را داشت، اما خدمت در ایران را انتخاب کرد. هفت سال پیش از کشور انگلیس پیشنهاد کاری داشت حتی ویزا برایش ارسال کردند (در انگلیس ویزای کسب و کار تا قبل از ۳۰ سالگی است) برادرم ۲۸ سالگی این شرایط برایش محقق شد. حقوق ماهانه زیادی برایش تعیین شده بود، شاید هرکس دیگر بود با حقوق بالایی که پیشنهاد شده بود می‌پذیرفت، اما برادرم با وابستگی که به وطن و خانواده داشت این پیشنهاد را نپذیرفت. یک‌بار از او پرسیدم پشیمان نیستی به خارج از ایران نرفتی؟ گفت نه پشیمان نیستم. یکی دیگر از فعالیت‌های علمی‌اش توسعه فناوری کوآنتوم بود که در جهان فقط شش کشور مانند امریکا، چین، اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا و ایران از آن برخوردارند. علم کوآنتوم را به صورت خصوصی دنبال می‌کرد که با شهادتش متأسفانه نیمه تمام ماند.

آخرین بار که با ایشان تماس داشتید چه زمانی بود؟

بنا بر مشغله کاری و همایش‌هایی که داشت گاهی آخر هفته هم نمی‌توانستیم او را ببینیم. زمان شهادتش حدود ۲۰ روز بود او را ندیده بودیم. مادرم هر شب با او تماس می‌گرفت و احوالش را جویا بود. صفحه کاری‌اش را در شبکه اجتماعی دنبال می‌کردیم. البته دو، سه روز قبل از شهادتش از او بی‌خبر بودیم. تماس می‌گرفتیم، اما پاسخ نمی‌داد. مادرم نگران شده بود. با دوستانش تماس گرفتیم گفتند تلفن ما را هم جواب نمی‌دهد. یکی از دوستانش بعد از سه روز مجید را پیدا کرد. به دوستش گفته بود من چند روزی با خودم خلوت کردم و گویا بین این دنیا و آن دنیا هستم. خیلی مشغله کاری داشت، اما چند روزی با خودش خلوت کرده بود و انگار برای جهان ابدی آماده می‌شد. او با شهادتش وارد دنیای ابدی شد و یقین داریم روح بزرگش به ادامه روند علمی کشورمان کمک خواهد کرد. تشییع پیکر و وداع با شهید در شهر آمل باشکوه برگزار شد. مردم واقعاً سنگ تمام گذاشته بودند.

برای ازدواج‌شان اقدامی نکردند؟

از کودکی اخلاقش این بود تا هدفش محقق نمی‌شد دست از تلاش نمی‌کشید. ازدواج حاشیه زندگی‌اش بود. یک‌بار به پدرم گفت من عاشق شدم! پدرم تعجب کرد و پرسید عاشق کی؟ گفته بود من عاشق رشته و علمی هستم که برایش تلاش می‌کنم، من عاشق کارم هستم.

پدر و مادر چطور با داغ پسر شهیدشان کنار آمدند؟

هرچند شهادت از بعد اعتقادی و اجتماعی باعث افتخار است، اما داغ فرزند قابل انکار نیست. علاقه مادرم به مجید مثال زدنی بود. البته صبری که خدا در دل مادر گذاشت و راز و نیازی که با شهید دارد کمی آرامش می‌کند ولی داغ شهید ما فراموش شدنی نیست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار